در حال بارگذاری ...
...

اسفندیار قرنجیک در گفتگو با تئاتر گلستان؛

مشتاقانه منتظرم تا روی صحنه برگردم و با تئاتر دردهایم را التیام بدهم

گفتگوی ویژه تئاتر گلستان با اسفندیار قرنجیک، هنرمند شاخص و توانمند گلستانی که روزهای سختی را در زندگی شخصی پشت سر گذاشته است اما هنوز دلبسته تئاتر است.

اسفندیار قرنجیک نویسنده، کارگردان و بازیگر گنبدی که در طول سال‌های فعالیتش در تئاتر صحنه ای سابقه درخشانی داشته و افتخارات بسیاری کسب کرده است اما از آخرین بار که روی صحنه تئاتر رفته 13 سال می‌گذرد و در دهه نود بیشتر مشغول تولید و اجرای نمایش‌های خیابانی و آیینی بوده است. اسفندیار روزهای سختی را در زندگی شخصی پشت سر گذاشته است اما هنوز دلبسته تئاتر است. برای آشنایی بیشتر با این هنرمند و علت دوری او از صحنه، پیشنهاد میکنم ادامه مطلب و گفتگوی اختصاصی تئاتر گلستان با این هنرمند  را مطالعه بفرمایید.

اسفندیار قرنجیک 1 آذرماه 1352 در شهر بندرترکمن به دنیا آمد. پدر مرحومش میگفت که تولد اسفندیار برای خانواده خیلی خوش یُمن و خجسته بود چرا که پس از به دنیا آمدنش، پدر در اداره کشاورزی گنبدکاووس استخدام شد و به این ترتیب اسفندیار به همراه خانواده به شهر زیبای گنبد کاووس نقل مکان کردند.
قرنجیک در سال 1364 به طور اتفاقی از پارک ملی قابوس گنبدکاووس عبور میکرد که تابلوی  نمایش «ساقچی» به نویسندگی و کارگردانی آنه محمد عاج از پیشکسوتان تئاتر گنبد و استان گلستان را دید و کنجکاو شد به تماشای آن برود. با دیدن نمایش، شیفته تئاتر شد. سپس حدود سال 1366 وقتی به اتفاق خانواده به جزیزه عاشوراده رفته بود، عده ای را مشغول فیلمبرداری یک فیلم دید. چند بازیگر با پالتوهای بلند و کلاه شاپو و اسلحله یوزی به دست در حال بازی بودند که بعدها فهمید گروه در حال تولید فیلم  «سرب» به کارگردانی مسعود کیمیایی بودند. در آن جا علاقه اش به بازیگری چندین برابر شد و همان جا به پدر گفت آیا من هم میتوانم روزی بازیگر شوم؟ پدر آن روز حرف زیبایی به اسفندیار زد و گفت: پسرم رسیدن به هر آرزویی دو تا شرط داره اول شرط لازمه که همان علاقه و استعداد درونیه و دوم شرط کافیه که همان تمرین زیاد و مطالعه است. قرنجیک با استعداد بود و با این حرف پدر نیاز به تلاش داشت تا به هدفش برسد. اولین حضورش در صحنه تئاتر دانش آموزی، به کارگردانی مرحوم استاد منصور اساسی بود. سپس در سال 1369 در همان دوران دانش آموزی اولین بار نقش اصلی یک نمایش به او سپرده شد. نقش یک آهنگر کُرد.نمایشی به نام  «زوخ» که در زبان کُردی به معنی خون دل است. اسفندیار در آن سال یک دوست کُرد پیدا کرد و حدود 3 ماه با او همراه شد و لهجه و اصطلاحات کردی را یاد گرفت و آنقدر مسلط و دلنشین اجرا کرد که مخاطبین بر این باور بودند که او کرد زبان است.
اسفندیار قرنجیک تا سال 1372 مشغول تئاتر دانش آموزی بود و پس از پایان خدمت سربازی، از سال 1375 به صورت نیمه حرفه ای تئاتر را در کنار حمیدرضا میرزایی زاده ادامه داد. مهم ترین نمایش هایی که تاکنون در آن ها ایفای نقش نمود به قرار ذیل می‌باشند.
بازی در نمایش‌های  «صبح غریب» 1367،  «زوخ» 1369،  «هدیه هند» 1370،  «پیرک دستبان» 1375،  «کوله بار» 1376،  «عروس باران» 1377،  «آخرین پر» 1380،  «پاره ماه پاره خورشید» 1381،  «زنی در زنجیر» 1382،  «مهتاب در قالی» 1383،  «افسانه ماه طلایی» 1384،  «پرنده ای در آسمان آلاگل» 1386،  «راز نگاه مسافر غریب طوس» 1387،  «مکبث و یک کاسه دوغ شتر» 1391،  «تلپک» 1394،  «آیین صحرا» 1395،  «گلدی می خواند» 1398 و...
کارگردانی نمایشهای خیابانی «قدیما من بودم و پدرم» 1383،  «یک روز معمولی» 1384،  «حکایت کمک آقا» 1390،  «مکبث و یک کاسه دروغ شتر» 1391،  «تِلپِک» 1394،  «آیین صحرا» 1395و...
نگارش نمایشنامه های  «چکمه» 1375،  «دزد» 1376،  «جزیره خورشید» 1377،  «جلال الدین کروزو» 1383،  «مکبث و یک کاسه دوغ شتر» 1395،  «شمشیر صحرا» 1396،  «زال و رودابه» 1397 و...

اسفندیار قرنجیک در طول فعالیتش در جشنواره های متععد بین المللی، سراسری و استانی حضور داشته و افتخارات بسیاری کسب نموده است که برخی از آن به شرح زیر است:

«مقام سوم بازیگری کشور» با نمایش  «زنگ فردا» در ششمین جشنواره سراسری تئاتر دانش آموزی.نیشابور سال 1370 «مقام دوم بازیگری کشور» با نمایش «عروس باران» در دومین جشنواره سراسری تئاتر عشایر کشور الیگودرز سال 1377 «مقام دوم بازیگری استان» با نمایش  «آی تِرِگ-گون تِرِگ» در جشنواره تئاتر استان گلستان سال 1381 «برگزیده ویژه» جشنواره نمایشنامه نویسی زاهدان با نمایشنامه  «جلال الدین کروزو» 1381  «تقدیر ویژه بازیگری» در نمایش  «زنی در زنجیر» در جشنواره تئاتر استان گلستان سال 1382 «مقام سوم طراحی صحنه» با نمایش  «پاره ماه-پاره خورشید» در جشنواره تئاتر بومی تیرنگ ساری  «مقام دوم بازیگری» با نمایش  «پاره ماه-پاره خورشید» در جشنواره سراسری تئاتر بومی تیرنگ ساری سال 1382  «مقام اول بازیگری» با نمایش  «مهتاب در قالی» در جشنواره تئاتر استان گلستان سال 1383 «مقام دوم بازیگری» با نمایش  «افسانه آلتین آی» در جشنواره تئاتر استان گلستان 1384  «رتبه برتر بازیگری» با نمایش  «پرنده ای در آسمان آلاگُل میخواند» در جشنواره تئاتر استان گلستان 1386  «مقام سوم بازیگری» با نمایش  «راز نگاه مسافر غریب طوس» در جشنواره تئاتر استان گلستان سال 1387  «مقام دوم بازیگری» با نمایش  «حکایت کمک آقا» در نخستین جشنواره تئاتر خیابانی کلاله سال 1391 و...

- از آخرین نمایشی که روی صحنه رفته اید بگویید. آیا مشکلی با آن اجرا داشتید که دیگر در هیچ نمایش صحنه ای بازی نکردید؟

آخرین نمایش صحنه ای که در آن  ایفای نقش داشته ام نمایش  «راز نگاه مسافر غریب طوس» به کارگردانی رضا یازرلو بود که تجربه خوب و دلنشینی برایم رقم خورد و علت دوری من به آن نمایش مربوط نمی‌شود.

- پس از علت دوریتان بگویید.چه شد که بیش از یک دهه هیچ نمایش صحنه ای از شما ندیدیم؟

در آن سال من به دو دلیل از صحنه دور شدم. یکی این که من یک ترکمن هستم و همیشه دغدغه فرهنگ دارم. در آن سالها احساس کردم که جوانان ترکمن و نسل امروز، از فرهنگ و آداب و رسوم ترکمن بسیار دور شده و حتی بیگانه شده اند. از اینکه برخی از جوانان ترکمن را می‌دیدم که هیچ چیز از رسوم و آیین ترکمنی نمی‌دانند عذاب میکشیدم و وقتی با خودم فکر کردم دیدم آنها مقصر نیستند بلکه جای تولیدات آثاری که معرف فرهنگ ما باشد خالی است. این بود که به تئاتر خیابانی-آیینی روی آوردم. چرا که کشاندن بسیاری از شهروندان به سالن نمایش کار سخت و بعضا غیرممکن بود یرای همین به جای این که منتظر بشوم جوانان به سالن نمایش بیایند، خودم به سراغ انان رفتم و در خیابان و پارک های شهر به اجرای نمایش های آیینی پرداختم.

- آیا برای معرفی آیین ها و سنن ترکمن سعی کردید آثارتان را به استان‌های دیگر هم ارائه بدهید؟

بله با همین هدف در جشنواره های مختلف نمایش های بومی شرکت کردیم که مهم ترین آن ها جشنواره های ذیل بودند:
1-سومین جشنواره تئاتر خیابانی شهروندی لاهیجان-1391
2-سیزدهمین و چهاردهمین جشنواره سراسری تئاتر بومی تیرنگ ساری-1394 و 1395
3-هفدهمین جشنواره بین المللی نمایش های آیینی سنتی.تهران-1394
4-هفتمین و دوازدهمین جشنواره سراسری تئاتر خیابانی مریوان. سال های 1389 و 1398

- پس تنها علت دوری شما از نمایش صحنه ای، روی آوردن به نمایش خیابانی بوده؟

بله همینطور است اما حقیقتش را بخواهید دلیل دیگری که باعث شد حتی از نمایش خیابانی نیز دور بشوم اتفاق ناگوار و طاقت فرسایی بود که در زندگی شخصی برایم افتاد. ناگهان تندباد سیاهی وزید و هر چه داشتم با خود برد. شاید باورتان نشود در چشم به هم زدنی همه داراییم را از دست دادم و بچه هایم به مفهوم واقعی به نان شب محتاج شدند. حقوقم برای چندسال توقیف شد. چندسالی طول کشید تا پله های دادگاه و شورای حل اختلاف را بالا و پایین می رفتم. چیزی نمانده بود که خدای ناکرده به مواد مخدر روی بیاورم و یک روز با یک معتاد شیشه ای ساعتها هم کلام شدم اما نتیجه خوبی که عایدم شد این بود که باعث شد یک نمایشنامه به نام  «شیشه مرگ-شیشه زندگی» را به رشته تحریر در آورم که برایم بسیار خوشایند بود. یکی از دیالوگ های نمایشنامه این است:
-خانم ها و آقایون! من یک شیشه بُرم! اما پسرم یه شیشه ایه. از پشت شیشه من روشنایی و امید دیده میشه. اما از پشت شیشه پسرم، مرگ و نیستی به چشم میخوره. قدیما وقتی میگفتی شیشه، ذهن آدم یه راست میرفت سراغ همون شیشه ساختمون. شیشه ای که از پشت آن خورشید دیده میشه. اما امروز، تا میگی شیشه، ذهن آدم یه راست میره سراغ همون شیشه خانمانسوز. آفت خانواده!
بله دوستان! خوشبختانه من در آن سال های غم و ماتم، شیشه ای را انتخاب کردم که از پشت آن روشنایی و امید دیده میشد.
اکنون که تمام اموالم را از دست داده ام و باید با توکل به خداوند متعال از صفر شروع کنم خدا را شاکرم که کمکم کرد تا خودم را حفظ و کنترل کنم و هم اکنون خودم و بچه هایم در سلامت کامل هستیم.

- برای روزهای سختی که گذارنده اید بسیار متاسفیم اما سوال اینجاست که با این شرایط هنوز به تئاتر فکر می‌کنید؟

شاید باورتان نشود با تمام این مشکلات مشتاقانه منتظرم تا این کرونای منحوس دست از سر ما بردارد تا به روی صحنه برگردم و با تئاتر دردهایم را التیام بدهم.

- از نگاه اسفندیار قرنجیک تئاتر چگونه تعریف می‌شود؟

تئاتر، عبادتگاهیست که انسان های عاشق و لایق در آن گرد هم آمده اند تا پیرامون حقایق بشری به نیایش بپردازند.

- و کلام آخر؟

توصیه ای برای جوانان عزیز دارم که همان همان توصیه زیبای پدر مرحومم است: رسیدن به هر آرزویی دو شرط دارد: شرط لازم که همان علاقه و استعداد درونی است و شرط کافی که همان تمرین و ممارست فراوان در کنار مطالعه است.