در حال بارگذاری ...
...

یادداشتی بر نمایش《تا آخر خط》به کارگردانی امید ابراهیمی

رشته‌ای نامرئی به نامِ دین، عقلانیت، رافت و گذشت

تئاتر گلستان_حسین ضمیری؛ پرداختن به سوژه ی جنگ، آن هم بعد از این همه سال، نگاهی دیگرگونه می طلبد که در این نمایش به وضوح شاهد آن بودیم.

دکور، حرفش را قبل از آنکه روی صندلی بنشینی زده است. مستقیم و واضح: اینجا میدان جنگ است.


نمایش از طنزی سیال برخوردار است. طنزی سیاه و گاهی خاکستری که مخاطب را  نه  دوباره، که هزارباره به یاد  لایه های پنهان جنگ می اندازد. جنگجویانی بدون آنکه با یکدیگر جدال شخصی داشته باشند بنا به فرموده ی  فرمانده هایِ خود  به کارزار آمده اند. سربازانی که هر کدام، داستان زندگی خود را داشتند. این رویارویی از نوع نزدیک، می توانست تحلیل گر  تمامی سربازان حاضر  در تمامیِ جنگ های جهان باشد. 


پرداختن به سوژه ی جنگ، آن هم بعد از این همه سال، نگاهی دیگرگونه می طلبد که در این نمایش به وضوح شاهد آن هستیم. 


در هنگامه هایی که دو رزمنده  به بحث و جدل و مطالبه گری می پردازند، شاهد هستیم که رشته ای نامریی به نامِ دین، عقلانیت، رافت و گذشت و ... دوباره  دل های آن ها را به یکدیگر نرم می کند و از در مهر و مهربانی با هم روبرو می شوند. 
در صحنه ی رویا پردازی، خواب  یا  استحاله ی  دیدار،  مخاطب  با  سربازان جنگی  به تماشایِ لایه ای عمیق تر به نام خانواده و فرهنگ های موجود در آن ها  دعوت می شود ، با آن ها راه  می رود، حرف میزند و همزاد پنداری می کند. 
استفاده ابزاری از گویش و لهجه برای رخنمون  دو فرهنگ متفاوت، نقش خود را در این اثر، به درستی  ایفا می کند. شاید در هنگام دیدار و شنیدار،   لحظاتی به مطایبه و شوخیِ نهان و آشکار گذشت، اما در پایان که ایثار نهایی را می بینیم، پیامی قابل تعمق و تامل را با خود از  سالن اجرا به بیرون یا بهتر است بگویم  به درونِ خود می بریم.


بازی های روان دو بازیگر کهنه کار که سابقه ی کارگردانی را نیز در کارنامه خود دارند حمید نائبی و ادریس ندری آن هم با لهجه های عربی و مشهدی که بیانگر تمرین های ویژه و سخت بوده، در کنار بانوان و کودک خردسال بازیگر در اثری به نویسندگی ابوالقاسم مهدوی، کارگردانی امید ابراهیمی و تهیه کنندگی علیرضا افروشه در این وانفسایِ عدم تولید آثار هنری  به ویژه نمایش، نشانگر  همت و تعهد این گروه هنری به جامعه ی فهیم گلستان است.