در حال بارگذاری ...
محمدرضا مولودی در گفتگو با خبرنگار ایران تئاتر در گلستان:

آسمان هنر نمایش در هر اقلیمی به اندازه همه ستاره‌هایش جا دارد

گفتگوی اختصاصی خبرنگار ایران تئاتر در گلستان با محمدرضا مولودی نویسنده، کارگردان و بازیگر گلستانی

محمدرضا مولودی از کارگردانان به نام گلستان است که در عناوین دیگر نیز درخشیده و تجربیات به یادماندنی در بازیگری و نمایشنامه نویسی نیز داشته است. مولودی چند سالی از گلستان دور بود. از استانی که به زعم اهالی هنر نمایش سالها ی سال برای تئاتر آن خطه زحمت کشید. کمتر کسی در تئاتر گلستان وجود دارد که روزهای درخشان مولودی با  «پایین گذر سقاخانه»،  «گل و قداره» و آثار دیگرش را به یاد نداشته باشد. او پس از چند سال دوری به گلستان بازگشت تا به قول خودش دنیای خودش را بسازد و در این راه با محمد محمدی دنگلانی و نجمه عبدالهی در شراکت سه سویه در یک آموزشگاه هنرهای نمایشی با عنوان باریکو هیرکان همراه شد. در روزهایی که بسیاری از هنرمندان به خاطر محدودیت‌های کرونایی زانوی غم بغل کرده بودند آنها شبانه روز کار کردند و موفق شدند هشت پروژه ی کارگاهی آموزشی ایده تا اجرا را به مرحله تولید برسانند و هم اینک نیز شش پروژه ی نمایشی دیگر در قالب همان کارگاه ها در حال تولید میباشند. به بهانه اجرای آثارش به سراغ او رفتیم و حاصل گفت و گویی است که می‌خوانید:

در خصوص 8 نمایش کارگاهی که تولید و اجرا کرده اید توضیح دهید؟

اگر سالها بعد در مورد هشت، نه ماه گذشته ام بپرسند و بخواهند در یک جمله آن را توصیف کنم میگویم "ماه های حسرت و لذت توام"... در طول هشت، نه ماه گذشته که کرونا با چهره ی منحوس و نجسش دامن همه ی میهنمان را گرفته بود و هنوز هم رها نکرده، من لحظه ایی از پای ننشستم و هر روز برای روزهای پسا اپیدمی تلاش کردم که محصولش هشت نمایش قابل عرضه بوده است. ابتدا ما نمایش  «خونه ی کهنه» را آماده کردیم که قرار بر این شد در تالار فخرالدین اسعد گرگانی اجرا برود که کرونا مجال این رویداد را نداد و تعطیلش کرد و این تنها اثر تولید شده در این مدت است که مغموم و محروم از تماشا شدن واقع شده است و الباقی آثار در پلاتوی محقر اما  گرم و دلنشین خودمان در آموزشگاه باریکو هیرکان اجرا شدند. نمایش  «میشه بریم» با حضور سه هنرجوی خردسال در مورد بچه های زخم خورده ی طلاق بود که در شبهای کوتاه اجرا از سوی دوستان اهل فن واکنش های بسیار مثبت و امیدوار کننده ای دیدیم. پس از آن  «مدار» را روی صحنه بردیم، تراژدی با شش اپیزود که من  به جرات اعلام میکنم همه ی آن قصه های تراژیک و کوتاه را با اشک نوشته ام و اگر در تمام زندگیم بخواهم به نگارشی افتخار کنم همین اثر خواهد بود. رفقای اهل فنی که دیدند به من به خاطر رویکردم به این مقوله یعنی زندگی زن در جوامع شرقی تبریک گفتند و شیوه اجرایی آن هم بسیار مورد توجه واقع شد. چهارمین تولید ما  «آقا لیلا» نوشته ی مهرداد کوروش نیا بود که دراماتورژی مختصری هم روی آدمهای قصه صورت گرفت و به زعم خودم پس از مدار دومین اثری بود که استحقاق دیده شدن را داشت اما به خاطر کرونا و کم لطفی برخی عزیزان  این حق از آن سلب شد و حتما پیگیر حضور این اثر در فستیوال استانی یا اجرای عمومی آن خواهیم بود. 

پنجمین نمایشی که در کارگاه های ما با حضور هنرجویان جوان و نو آموز  تولید شد  «نفس نکش» بود که به نوعی پایان نامه ی کارگردانی خانم  نجمه عبدالهی کارگردان جوان گروه ما بود و ایشان با همت عالیشان در حال حاضر به عنوان ضلع سوم شراکت در کنار بنده و آقای محمدی در مدیریت آموزشگاه نیز با ما همراه هستند که بی شک اگر تلاش ایشان نبود این واحد آموزشی هرگز توان ایستادن روی پاهای خودش را نداشت.این نمایش هم شبهای باشکوهی را پشت سر نهاد و برای من لذت بخش بود چون دخترم پریماه با بازی درخشانش در این نمایش برایم رویایی دیرینه را محقق کرد. رویایی که من در آن مینویسم و ایشان روی کاراکتر خلق شده ی پدرش بازی میکند و به آن کاراکتر جان می‌بخشد. 

ششمین نمایش ما هم که درخشش هنرجوهایمان در آن خیره کننده بود و ما در یک اثر مشترک میان باریکو و هیرکان این تولید را به سرانجام رساندیم  «یاقوت» بود. این اثر برایم به لحاظ تحلیلی کار با عظمتی بود. کارگردان جوان گروه ما علیرضا لطفی عزیز به نوشته ها و طرح های اجرایی بنده با دقت پرو بال دادند و این تولید تبدیل به یکی از آثار تولید شده پرمخاطب ما شد. «اختر» به مانند  «میشه بریم» نمایشی تراژیک در مورد وضعیت موجود اجتماعی با نگاهی بسیار نقادانه تولید هفتم ما بود که این اثر هم مثل برادران و خواهران تولیدی خودش به لطف حضرت دوست به زعم منتقدین و دوستان اهل فن، دست آورد موفقی محسوب میشد و تولید اون وقتی برام هیجان انگیز  و انگیزش بیشتری از هیجان رو همراه داشت که دخترم پریماه هم در این نمایش بازی می‌کرد. و سر انجام, حسن ختام اجراهای فصل اول تولیدات ما نمایش  «پنجره ایی رو به پاییز» بود که هشتمین تولید کارگاهی ما محسوب  می‌شد. به عنوان نگارنده، این اثر را بسیار دوست داشتم که کارگردانی روان، روشن و بی دغدغه ی خانم نجمه عبدالهی هم به زیبایی های آن افزود. «پنجره ای رو به پاییز» پر مخاطب ترین نمایش تولیدی ما بود که ده شب به اجرا گذاشته شد و اگر بیماری یکی دو نفر از هنرجویان و بازیگران اثر نبود میتوانست تا شبهای بیشتری هم مورد استقبال قرار بگیرد.در طول ده شب اجرا ما بالغ بر سیصد و پنجاه تماشاگر داشتیم که برای پلاتوی ما یک رکورد محسوب می‌شود. 

 

در مورد برنامه های آینده  «باریکوهیرکان» توضیح دهید؟

در مورد آینده، با اینکه بسیار به استراحت نیاز دارم اما شوق و اشتیاق هنرجوها به من اجازه ایستادن نمیدهد لذا هنوز شبانه روز در حال تلاشیم. 

نمایش هایی که عنوان می‌شود با محاسبه ی تاخر و تقدم در فاصله ی دو الی چهار ماه آینده تولید خواهند شد و یک اثر هم به تخمین من در حوالی بهمن و اسفند سنتز اش به پایان خواهد رسید. 

1. «سزارین» به کارگردانی خانم طاهره بابایی که قرار بود در فصل اول اجرا شود اما به دلایلی اجرای آن به تاخیر افتاد احتمالا اولین نمایشی خواهد بود که آماده اجرا خواهد شد. 

2. «قلعه کبود» یک باز سازی از تولیدات گذشته است  که سالهای سال قبل در گچساران برای مناطق نفت خیز تولید کردم و بار دوم سال 82 در جشنواره تئاتر استانی با هنرجویان گرگانی و این بار برای بار سوم با هنرجویان این دوره آموزشگاه تولید خواهد شد. قصه و افسانه ایی ایرانی با تکیه بر شیوه اجرایی میدانی و صحنه ی گرد

3. «همسایه آقا» نوشته حسین کیانی عزیز  با گروه قابل قبولی از بازیگران که در همین آموزشگاه قوام پیدا کردند و اینک دیگر هنرجو محسوب نمیشوند و به نوعی میتوان به آنها بازیگر حرفه ایی هم اطلاق کرد با پذیرش دعوت این جانب از صالح خواجه از مدرسین و تحصیل کردگان هنر نمایش به عنوان بازیگر جهت ارتقا سطح کیفی تولید که بشود آن را برای اجراهایی فراتر از اجرا در پلاتوی اختصاصی آموشگاه لحاظ کرد و همین جا از ایشان قدر دانی میکنم. 

4. «کبوتری ناگهان» نوشته ی ارزشمند محمد چرمشیر نازنین که تصورم بر این است ظرف یک ماه و اندی در پیشرو قابل عرضه و ارائه خواهد بود با شیوه ایی کاملا ابداعی که البته تلاش من این بوده این نمایش را در حد بضاعت، همانند کلام روح نوازش چشم نواز هم بکنم. 

5. «بیست هزار فرسنگ زیر زمین» نوشته ی متفاوتی از بنده که با حضور هنر جویان تازه وارد آموزشگاه در حال تولید میباشد و به نوآوری و اجرای تازه و دلچسب آن بسیار امیدوارم. 

6. «یوسف گم گشته» باز تولید دیگری از نوشته های ماضی خودم که بار اول هدفش اجرای عموم و حضور در پنجمین جشنواره سراسری تئاتر ماه بود و این بار در کارگاه های انتخاب متن تا اجرای ما با باز هم با حضور هنرجویانی که میخواهند هنر نمایش را برای نخستین باز بیاموزند نمایشی با نگاه به قصص و افسانه های ایرانی و انطباق آنها با سالها و آدمهای دفاع مقدس تولید خواهد شد. 

7. «دختران پادشاه» تولید خردسال ماست که باز هم خانم نجمه عبدالهی تلاش روز افزونی برای تولید آن دارند قصه ایی کوتاه با بازی دختران کوچک هنرجویی با رنج سنی زیر 9سال تولید بعدی است که به زودی به مرز آمادگی اجرایی خواهد رسید. 

8.و در انتها  «آتش سوزی ها» ظلع سوم از سه گانه ی معروف وجدی معود هنرمند لبنانی که ترجمه ی روان دکتر خاکی روی آن جلا و شکوه زیادی نهاده نیز در دست تولید است. این نمایش قرار است به عنوان تولید دراز مدت با حضور هنرمندان جوان ما که دوره های آموزشی آنها به پایان رسیده و این تولید را به نوعی تلاش برای پرورش هرچه بیشتر استعداد های جوان که محصول آموزشگاه ما هستند در نظر گرفته ایم.

با توجه به اینکه در سال‌های اخیر فعالیت آموزشگاه‌ها و گروه‌های تئاتر در بخش خصوصی رشد چشمگیری داشته چه موانعی بر سر راه آنها می‌بینید و پیشنهادتان برای بهبود وضعیت چیست؟ 

در مورد این پرسش میخواهم مثالی بزنم. سالها قبل در کشور ترکیه بنا بر این شد باشگاه های فوتبال حرفه ایی شوند و برای این کار و برای پذیرفته شدن در یوفا امکانات سخت افزاری لازم داشتند، وامهای دراز مدت به آنها اعطاشد تا بتوانند زیر ساخت ها را تامین کنند و امروز ثمره آن موفقیت ملی و باشگاهی برای آنهاست. هنرما با فوتبال فرق میکند اما مکانیزم درست برای همیشه پاسخ مثبت میدهد. با توجه به اینکه اولین و بزرگترین مشکل تئاتر دولتی بودن آن است، پیشنهاد من برای رشد آموزشگاه ها  و تئاتر خصوصی این است که با حمایت مسئولین این بخش پرو بال بگیرد تا هنرمند این رشته بداند در حال تامین معاش و آتیه خود و فرندانش است که تئاتر کار میکند نه به عنوان تفریح و عشق بازی با هنر. وامهایی تعلق بگیرد که بشود با توجه به گرانی زمین و چه و چه، سالن های اختصاصی بناکرد و البته خواهش من از دولت آتی این است که بدانند مردان و زنان بیشماری در همه ی اقلیم ها هستند که با مصائب و مشکلات ما آشنا هستند، چه در بحث مدیریت سازمانی و چه در بحث اداره اماکن هنری دولتی کسانی سر کار بیایند که عناد با هنر و هنرمند نداشته باشند.

باتوجه به حضور و فعالیتتان در نقاط مختلف کشور فکر می‌کنید چطور می‌توان تماشای تئاتر را به سبد نیازهای خانوارها برگرداند؟

در جواب پرسش چهارم باید بگویم ما در اقلیمی زندگی میکنیم که تئاتر در سبد خانوار وجود دارد و طیف گسترده ایی از مردم حاضرند با تمام مشکلات معیشتی، برای هنر نمایش در ژانر های مورد علاقه شان اعم از درام یا طنز هزینه کنند. فقط خواهشم اینست از رفقای تولیدکننده ام که تمام تلاشمان را برای ارضای ذائقه ی مخاطبمان انجام بدهیم و نهاد های حمایتی از باب اطلاع رسانی هم  مددمان کنند. مثلا سازمان محترم صدا و سیما برنامه ایی روتین داشته باشد که در هفته یک بار نگاهی به نمایش های روی صحنه اعم از تولیدات آموزشگاهی یا تولیدات روی صحنه دولتی بیندازد تا این اطلاع رسانی از هزینه های تبلیغی تولید کم کند. 

 کلام آخر ؟

آسمان هنر نمایش در هر بوم و اقلیمی به قدر و قد و اندازه ی همه ی ستاره های اون اقلیم جایی دارد. نه من جای کسی را میگیرم و نه کسی میتواند جای من را بگیرد. بیایید به موفقیت های هنری هم احترام بگذاریم. من در شهرم هنرمندان جوانی را دارم که روزها و سالها پیش وقتی نوجوان بودند با آنها کار کرده ام و امروز وقتی میبینم به جرم این که نو اندیش و نو ظهور هستند مورد حمله قرار میگیرند دلم به درد می آید. بنده به شخصه کم زخم نخوردم از نگاه های کسانی که وقتی نمیتوانند  یا نمیخواهند قطار تولیداتشان را حرکت بدهند به قطار های در حال حرکت سنگ پراکنی می‌کنند. خواهشم این است که سرمان در کار خودمان باشد،به عشقمان و هنرمان بپردازیم و اگر بلد نیستیم از هم حمایت کنیم، سنگ سر راه هم نباشیم. 

 

 

 




مطالب مرتبط

یادداشتی بر نمایش《عهد سیاوش》به کارگردانی رضا پورتراب‌زاده

نمایشی شایسته، فاخر و لبریز از نمادها، اسطوره‌ها و افسانه‌ها
یادداشتی بر نمایش《عهد سیاوش》به کارگردانی رضا پورتراب‌زاده

نمایشی شایسته، فاخر و لبریز از نمادها، اسطوره‌ها و افسانه‌ها

نمایش «عهد سیاوش» نوشته رضا پورتراب زاده و حسین جهان افروز و کارگردانی رضا پورتراب‌زاده از ۱۵ تا ۲۹ دی۱۴۰۲ در گرگان به روی صحنه رفت.

|

نظرات کاربران