نگاهی به نمایش «رعنا و توت فرنگی های وحشی»
دغدغههای اجتماعی نویسنده و کارگردان محترم بسیار مبارک است
به گزارش خبرنگار ایران تئاتر در گلستان، نمایش «رعنا و توت فرنگی های وحشی» به نویسندگی و کارگردانی حمید مصدق در روز نخست برگزاری سی و دومین جشنواره تئاتر استان گلستان و به عنوان اولین نمایش در تالار نگاه مجموعه تئاتر شهر گرگان به روی صحنه رفت. مجتبی طالبی نویسنده، کارگردان، سرپرست واحد نمایش رادیو گلستان و مدرس دانشگاه در خصوص این نمایش یادداشتی را منتشر کرده است که در ادامه میخوانید.
1 . دغدغه های اجتماعی نویسنده و کارگردان محترم بسیار مبارک است . روایت سه زندگی، از سه زندانی که به هم مرتبط اند و زنانی که نقش آفرین هر روایت اند ... یکی خواهر ، یکی وکیل و یکی خبرنگار ... و هر سه روایت را یک زن بازی می کند و القای انسجام دغدغه های زنان ! که البته می توانست پررنگ تر و هنرمندانه تر بیان گردد ...
2 . توجه به بازیگران نسبتا جدید و جوان یکی از بهترین حرکت های این گروه و کارگردان این اثر بود و انصافا نقش ها از پس دیالوگ ها برآمده و حق مطلب را ادا کردند . اگر چه در دقایق نخستین اندکی خستگی از طولانی بودن و یکنواخت بودن صحنه ها احساس می شد، اما این آسیب رفع و در نیمه ی دوم نمایش ، صحنه ها پرتحرک تر ، متن منسجم تر و بازی ها پخته تر شد . ( نقش آفرینی دو بازیگر زن / که یکی مرد پوش قصه بود، قابل تقدیر است . )
3 . نورپردازی منطقی و استفاده درست از آکسسوار صحنه ، چشم را خسته نمی کرد اگر چه در طراحی صحنه می شد خلاقانه تر و نشانه شناسانه تر رفتارکرد .
4 . متن دست روی سه آسیب مهم اجتماعی گذاشته بود ...
الف ) جوانی که خود را صاحب فکری قوی می دانست اما دست روزگار او را بزه کار کرده بود و خواهر دغدغه مندش باید او را نجات می داد ... ( اگر چه خواهر در فراز و نشیب داستان ، خود یاریگربرادر بزه کارش می شود و درچهارچوب فکری او اقدام می کند که البته روایتی درست از معظلات اجتماعی است .)
ب ) جوانی که گرفتار خشونت است و تن به جبر جغرافیای زندگی خود داده و وکیلی که می خواهد او را برهاند .
ج ) جوانی که بخاطر عشق ، به معشوقه اش آسیب رسانده است! و خبرنگاری که می خواهد قصه ی او را رسانه ای کند ...
همه ی روایت ها خوب و منطقی پیش می رود ، با فراز و نشیب ها و خط درست روایت داستان و انتقادات هنرمندانه و زیرکانه اجتماعی مبتنی بر نگرشی روانشناسانه ! و انسان ذوق زده می شود که خدایا شکر ! بالاخره هنرتاتر ، رنگ و بوی مردمی گرفت و روایتگر مصائب اجتماعی شد.
اما این خرسندی دیری نمی پاید و باز همان ادبیات همیشگی روشنفکری در تاتر ، شعر ، فلسفه ، علوم اجتماعی و حتی روانشناسی و باز فاصله گرفتن از محیط بومی خودمان با پیام ها و شعارهای بعضا فمنیستی و دیالوگ های شعرگونه که تاتر را تبدیل به دفترخاطرات می کند !...
نمایشی که آنقدر گویا هست که ذهن مخاطب را به مشکلات و مصائب اجتماعی معطوف سازد ، چه دلیلی دارد که در آخرین صحنه ، همه را به خط کند برای نتیجه گیری مستقیم و بعضا شعار زده و تبیین نظرات تکراری در مورد جامعه ، انسان ، دین ، قصاص ، عشق ، زن ... !!
این همان نقطه ی ناهمگون است که می توانست خلاقانه تر پیش رفته و به ذهن مخاطب تلنگر وارد کرده و او را به فکر وادارد نه به پذیرش نتیجه ای که کارگردان ( = نویسنده ) می خواهد .
این نوع مواجهه با محتوا ، نوعی خود زنی محسوب می شود و نویسنده ی خلاقی چون حمید مصدق را درگیر تکرار ها می کند . تکرار هایی که بعضا کلیشه شده اند . کلیشه هایی چون « همیشه پای یک زن در میان است ... » می خواهد اختر باشد ، رعنا، طلعت باشد ، یا هر اسم دیگر ... زن است دیگر ! حتی اگر نامش «فاطمه » باشد ! و تکرار سه باره ی کلمه ی فاطمه که قطعا بی دلیل نیست ! اما چون کدهایی برای نشانه شناسی داده نشده است ، گنگ و نامفهوم به نظر می رسد و هر سخنی در باب آن می تواند درست یا نادرست باشد ! ... من اسمش را می گذارم « هرمنوتیک خسته از فهم ! / یا هرمنوتیک سرگردان » یا اسارت در تکراها و الگوها و کهن الگوهای همیشگی زن !
عرض کردم ؛ هیچ داوری در مورد این کلمه که بار مفهمومی خاص در فرهنگ ما دارد نمی کنم ! آن هم کلمه ای که سه بار تکرار می شود و کاملا بی مقدمه وارد دیالوگ ها می شود و در ردیف آخرین دیالوگ ها قرار می گیرد ... !!!!!
در هر صورت برای نویسنده و کارگردان جوان نمایش « رعنا و توت فرنگی وحشی » آرزوی موفقیت می کنم و امیدوارم دغدغه های اجتماعی آنان به روز تر شده و از مسائل و مصائبی بگویند که کمتر به آن توجه شده است و روایتگر قصه هایی نو تر، از زندگی انسان باشند.
سی و دومین جشنواره تئاتر استان گلستان از 27 تا 30 آبان ماه 1400 در تالار نگاه و تالار فخرالدین اسعد گرگانی مجموعه تئاتر شهر گرگان برگزار میشود.