در حال بارگذاری ...
...

یادداشتی بر نمایش《عهد سیاوش》به کارگردانی رضا پورتراب‌زاده

نمایشی شایسته، فاخر و لبریز از نمادها، اسطوره‌ها و افسانه‌ها

نمایش «عهد سیاوش» نوشته رضا پورتراب زاده و حسین جهان افروز و کارگردانی رضا پورتراب‌زاده از ۱۵ تا ۲۹ دی۱۴۰۲ در گرگان به روی صحنه رفت.

حسین ضمیری* ؛ در گروه‌ها و قوم‌های اولیه، حق از باطل و خوب از بد را با آزمایشی که آن را در زبان‌های اروپایی 《اُردالی- ordalie -》 می‌نامیدند،  محک می‌زدند.

اُردالی را در زبان اوستایی  《وَرَه - varah-》  و در زبان پهلوی 《وَر - var-》می‌نامند. در اوستا و فارسی زبانان باستان، به معنای بازشناختن، اعتقاد داشتن و باور کردن است. کلمه 《وابر》 پهلوی و 《باور》 فارسی  از همین ریشه است. اصطلاحا در ایران باستان  《ور - var-》عبارت است از آزمایش‌های گوناگونی که مدعی و مدعی علیه به وسیله ابزار یا حرکتی, می‌بایست حقانیت خود را به اثبات برسانند و هر کس در آزمایش رستگار شد، او را محق می‌دانند.  《ور》(یا همان باور و یقین یافتن) بر دو قسم است:《ور گرم》و 《ور سرد》.
ور گرم: شاخص‌ترین مثال در شاهنامه فردوسی، در آتش انداختن سیاوش و نجات او در پایان این امتحان است. سودابه، سیاوش را خطاکار شمرد و شاه را نسبت به او بدگمان کرد. سپس موبد  چنین گفت: 
ز هر دو سخن چون برین گونه گشت
به آتش بباید یکی را گذشت 
چنین است سوگند چرخ بلند 
که بر بی‌گناهان نیاید گزند 
و پس از خروج از آتش (بدون هیچ گزندی) سیاوش بی‌گناهی خود را ثابت کرد: 
ز آتش برون آمد آزاد مرد 
لبان پر ز خنده به رخ همچو درد 
چو بخشایش پاک یزدان بود 
دم آتش و باد یکسان بود 
《ور سرد》: عبور فریدون از اَروندرود در برابر ضحاک، مصداقی از آن است.

عهد سیاوش را به تماشا نشستم. نمایشی شایسته، فاخر و لبریز از نمادها، اسطوره‌ها و افسانه‌ها که صد البته همگی آنها برگرفته از قلم حکیم ابوالقاسم فردوسی در شاهنامه ای منسوب به اوست.
روایتی نرم و شیرین که در آن نویسندگان متن با پژوهشی عمیق در متون مختلف، به خلق اثر دست زدند. نمایش در روند خود، بازنگری به ظاهر ساده ای به عهد درونی سیاوش با خود داشت. عهدی که نیکی و نیکویی او را به رخنمون می‌کشید و این خصلت آدمی را به زیبایی یادآور می شد. 《وفای به عهد داشتن》.
سیاوش  قدم در وادی حقانیت و پاکی گذاشت، آنچنان که برای دفاع از کرامت انسانی و وفای به عهد، قید خانواده و سرزمین را زده و از تخت و فرّ پدر و خاک ایران زمین به اریکه ی شاهان توران هجرت می‌کند، تا مبادا که خلاف عهد کند و خون انسانی را به ناحق بریزد.

در جای جای این نمایش سه ساعته، شاهد ظرافت‌های متنی، انتخاب درست و صحیح بازیگران و بازی‌های روان و حرفه‌ای آنها، گریم و لباسی منطبق با تاریخ روایت داستان، اجرای موسیقی زنده با عنایت به آوا و نواهای باستانی، دکوری پرتابل و حساب شده، نورپردازی قابل تامل و استفاده از تصاویر متحرک، حرکات موزون و  ...  بیانگر خرد جمعی و اندیشه ای حرفه‌ای، در پس پشت کار بود.
غیر از چند مورد جزئی در متن و اجرا (که صد البته قابل چشم پوشی است در برابر این اثر شایسته تقدیر  و حتماً آنها را به کارگردان محترم و نویسندگان متن در میان خواهم گذاشت) لازم است به نکات ویژه‌ای اشاره کنم:
۱- کارگردان اثر با استفاده از ظرفیت‌های علمی موجود در هنر دراماتیک، در این اثر برای چندمین مرتبه نشان داد که نمایش به عنوان یک هنر والای انسانی، نیاز به درک صحیح اساس و بکارگیری تخصص های علمی دارد. او که دانش آموخته ی ارشد و دانشجوی دوره دکترای تیاتر است،  به نیکی این مهم را به تماشا نشانید.
۲- بهره‌وری از تجربه ی پیشکسوتان هنر نمایش در واقع تیری ست که به چندین هدف برخورد می‌کند:
نخست آن که کلاس علمی و حضوری ویژه ای برای هنرمندان جوان حاضر در گروه نمایشی خواهد بود.
دوم آنکه به دیگر کارگردانان استان بشارت می‌دهد که با پا به سن گذاشتن پیشکسوتان، نباید و نبایست آنها را از روی صحنه نمایش حذف کرد. بهتر آن است که تا یارای بازیگری دارند از ظرفیت و تجربه ی آنها برای ارائه یک اثر حرفه‌ای، بارها و بارها استفاده کرد. 
و سوم آنکه نکوداشت این خاک صحنه خوردگان کهنه کار، می‌بایست در حضور شهروندان آگاه و در حین اجرای نمایش اتفاق بیفتد. مخاطبین محترم با حضور نام ایشان، آنها را به عنوان پشتوانه های میراث فرهنگی هنری تلقی کرده و به نسل‌های جوان‌تر تذکر می‌دهند که می‌توان همچون ایشان، بیش از چند دهه از عمر را  عاشقانه، متعهدانه و عالمانه بر روی صحنه خوش درخشید و جاودانه شد.
۳- بازگرداندن مخاطبان فهیم نمایش به سالن‌های تیاتر - در این میانه می‌بایست تقدیر ویژه‌ای از تهیه کنندگان شهرستانی کرد-. تهیه کننده ی  این اثر، با علم به این موضوع که چندین برابر فروش بلیط، می‌بایست هزینه‌های تولید و  دستمزدها را پرداخت کند، دست به ریسک زده و حمایت‌های معنوی و مادی خود را به هیچ وجه از عوامل اجرایی گروه در حین تمرین و اجرا  دریغ نکرد. و این مهم در کیفیت و کمیت اثر کاملا مشهود بود.

تولید این گونه آثار از چند وجه قابل توجه است:
نخست   پر کردن اوقات فراغت مردم به بهترین نحو  
دوم انتشار فرهنگ و تمدن ایرانی با عنایت به متون به جامانده در بستر تاریخ از مفاخر و مشاهیر ایران زمین 
سوم کارآفرینی فرهنگی هنری و ارتزاق جمعیتی از هنرمندان و عوامل اجرایی با عنایت به پاسخ مهربانانه و همراهی مردم فهیم و هنردوست 
چهارم  مطالبه گری این موضوع که شهرستان‌ها نیاز به تولید دارند و هنرمندان حوزه ی تولید نیز  نیاز به حمایت مالی و معنوی از طرف ادارات کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان‌های مرجع.
هنر تئاتر به عنوان ویترینی برای دانایی و داناگری  در همه ی جهان، کالایی پرهزینه و لوکس به حساب می‌آید، اما در این نمایش  با آنکه محصولی ویژه به تولید رسیده بود   مخاطبان می‌توانستند با هزینه ای پایین‌تر از حد انتظار به تماشای آن بنشینند.
به نظرم در کنار تهیه کننده ی محترم اثر، می‌بایست جایگاه خاصی برای تیم بازاریابی این گونه کالاهای فرهنگی هنری، منظور کرد. 

کارگردان این اثر با به کارگیری گروه موسیقی از یک شهر جنوبی کشور و به کارگیری بازیگری مهمان (و البته حرفه ای) از استان سمنان، نشان داد که تعصبی خاص برای تولید یک اثر فاخر و درجه اول  دارد و به همین دلیل فراتر از سطح شهرستان گرگان و استان گلستان، اقدام به تکمیل پازل خود کرده است.

(و اما برداشت شخصی من از این نمایش)
سال‌ها قبل، در یک عصر پاییزی،  رضا پورتراب زاده (بنا به دلایلی کاملاً شخصی و البته با عنایت به ناحقی‌ها و فشارهایی که به او آمده بود) قصد عزیمت به تهران را داشت.  ساعتی را با هم قدم زدیم. از او پرسیدم که اگر به تهران و یا هر جایی غیر از گرگان بروی، فرقی در تعهدت می‌کند؟  اگر معتقدی که حرفه ای می‌خوانی، حرفه‌ای عمل می‌کنی و حرفه ای به اجرا در می‌آوری،  پس بمان و مبارزه کن و به تعهد هنری و انسانی خود عمل کن. تربیت کن، آزمون و خطا کن و با پشتکار و تجربه اندوزی  لذت تماشا و فهم تیاتر درست را به همگان بچشان و لذت ببر.
《عهد سیاوش》  از دیدگاه من، به نمایش درآوردن عهد رضا پورتراب‌زاده با خودِ درونی او بود که با تمام  مرارت ها و کاستی ها و ...  از آتش‌ها و امتحان‌های پیش رو،  سربلند و شیدا  بیرون آمد و خوش درخشید.
پس از آن صحبت‌ها،  او را به عنوان نماینده سرفراز شهرستان گرگان، بارها بر روی صحنه‌های تالار فخرالدین اسد گرگانی و جشنواره تئاتر فجر ایران زمین دیدم و افتخار کردم، برای باری دیگر و بارهایی دیگر  که پرچم گرگان را به عنوان پایتخت تئاتر ایران به اهتزاز درآورده است.
برایش آرزوی روزهایی خوب و پرتلاش، لبریز از تولید آثار فاخر و فرهنگ ساز دارم. 

 

*پیشکسوت تئاتر