در حال بارگذاری ...
...

یادداشتی بر نمایش «بی هوده»

تماشایِ ارتفاع و عمقی لبریز دانایی و داناگری

تئاتر گلستان_حسین ضمیری؛ نمایش 《بی هوده》کاری از یاسین رضوانی اثر برگزیده چهل و دومین جشنواره تئاتر فجر در بهمن ماه ۱۴۰۲ در گرگان روی صحنه رفت. زندگی یک جریان سیال و یک واقعیت غیر قابل انکار است. چیزی شبیه ناگزیریِ مرگ. گاهی در هنگامه ی مردن، این واقعیت آنقدر سریع اتفاق می افتد که حتی پلک ها  باز می مانند، دست در حال حرکتی  می ایستد و پایین نمی آید و ...
در این نمایش  زندگی مرگ زندگی مرگ و همین چرخه ی دائمی  به نمایش در آمد. سرعت زندگی هم به سان مرگ بالاست. به نیکویی و شفافیت دیدیم که چای خشک ریخته در قوری   هیچگاه دم نشد، سیگاری که روی لب  رفت و روشن نشد و حرف هایی که هر بار تا نیمه گفته شد ولی تمام نشد. 

نمایش 《بی هوده》مخاطب را به دیدار یک بازی شطرنج دعوت می کند. حرکاتی سریع  و جا به جایی های جایگاه برنده و بازنده. همه ی ما در اوج موفقیت بی آنکه بدانیم، در حال باختنیم و بالعکس. عرفای اشراقی واژه ی نشاط را اینگونه ترجمه کرده اند: توامان غم و شادی. 

《بی هوده》برای هزارمین بار به ما یادآور شد که چیز با اهمیتی در هستی وجود ندارد (و البته که هم زمان  وجود دارد).  به قول حافظ: در هجر وصل باشد و در ظلمت است نور. کنکاش در تداوم  پستی ها و بلندی ها، رخنمونیِ جغرافیایی کوچک به نام خانه و زندگی، بروز احساساتی با نام مقدس عشق  (آنجایی که برادر مورد اتهام  اجازه می گیرد برای پاسخ دادن به دختر مورد علاقه اش؛ در واقع  اجازه می گیرد برای  بروز دوست داشتن و چه سخت و ناگوار بود) و ارائه هنرمندانه ی ابهام ها  با بهره گیری از  طنز موقعیت و طنز اتفاق،  مخاطب را به جهان تفکر و اندیشه ورزی  نسبت به هستیِ پیرامونی اش دعوت می کند.

همه ما در طول زندگی  بخاطر ناگفته ها ی مان  دچار تاسف، اهانت و سرخوردگی شدیم. به ما یاد ندادند که در کنار دروغ نگفتن، حکایت را کامل بازگویی کنیم. خودمان حکایت اصلی را می دانیم و فکر می کنیم که مخاطب های زندگیِ ما هم، به همین شفافیت از روند یک رویداد آگاهی دارند (در صورتی که این پندار، پنداری خام و بی هوده ست).

دیدار نمایش 《بی هوده》، باری دیگر،  منِ تشنه فلسفه هایی به نام زندگی و مرگ را  دچارِ نمایش کرد. نمایشی که در عین سادگی دکور، روان بودن متن و  حرفه ای بودن بازی ها، مخاطب را به تماشایِ ارتفاع و عمقی لبریز دانایی و داناگری نشاند.  

سپاس ها و درودهایی را برای یاسین رضوانی و تیم پر تلاشش که پرچم نمایش حرفه ای گرگان را (به عنوان پایتخت تئاتر ایران زمین) در چهل و دومین جشنواره بین المللی تئاتر فجر، به اهتزاز درآورده و بیشترین جوایز را درو کردند، نثار می کنم و در انتظار رویدادهای هنری دیگری از ایشان خواهم بود.

بهروز هنر و‌ کامکار دانایی باشید.
حسین ضمیری-بهمن ۱۴۰۲-گرگان