در حال بارگذاری ...
...

یادداشتی بر نمایش «نُه» به نویسندگی و کارگردانی هومن صالحی

آدم‌هایی با مغز های کوچک زنگ زده

یادداشتی بر نمایش  «نُه» به نویسندگی و کارگردانی هومن صالحی

آدم‌هایی با مغز های کوچک زنگ زده

تئاتر گلستان_فرشید مصدق؛ بزرگترین ویژگی نمایش "نه" آنست که به آثار قهرمان اصلی نمایش اش (بهمن محصص) وفادار است.

 آدمهای محصص بی هویتند . بدون صورت با سرهای کوچک و ناهمگون . و بدنهایی که به شکل کاملن دفرمه  البته قوی اما بر سطح اتکایی بسیار باریک ومتعادل .
به نظر می آید همواره مرکز ثقل خود را می شناسند . آدمهایی با مغز های کوچک زنگ زده که شبیه حیوانات درنده قوی هستند اما ماهیت انسانی دارند . نقاشی ها و طراحی های او هم اینگونه اند .
دسته ی پرندگان. دسته ی حیوانات و دسته ای به ظاهر انسانها .
مجسمه ی نی لبک زن محصص یک شاخصه ی جدای از آثارش دارد و آن نی لبکش است . نی در فرهنگ موسیقی ایرانی ساز محزون است و غمگین و شاکی به روزگار.
بنابراین فرضیه این تندیس می تواند متفاوت از افکار و اندیشه های غالب و همیشگی خالقش باشد . خشونت بدن را تلطیف میکند و به صورت بی هویت ،شناسنامه ای شرقی و هنری می دهد .
و شاید میخواهد به مکان تئاتر شهر تهران هویت هنری ببخشد .
با این تفاسیر محصص بین امپرسیونیسم لحظه ها و کوبیسم درون اشیا به دنبال کشف آدمهای خود است. کابوس های او تمامی ندارد و زندگی در دو فرهنگ شرق و غرب از او انسانی دوگانه ساخته است .

انقلاب ،هنرمندو اثر هنری
تعریف ساده ای از انقلاب سیاسی و اجتماعی وجود دارد . یک ملت بر علیه یک حاکمیت سیاسی شورش می کند و رای به تغییر نظام سیاسی یک کشور می دهد . سپس بخشی از معادلات و نگرش های اجتماعی ،فرهنگی ،اقتصادی و هنری و ... تغییر می کند . و طی دورانها ذائقه ی هنری تغییر شکل می دهد .
تئاتر "نه" برخورد سه عنصر انقلاب ،هنرمند و اثرهنری را بررسی می کند . نه به زبان ساده و قابل فهم . همانگونه که  نام نمایش این پیچیدگی در مفاهیم  را دامن میزند . نامی که هیچ ارتباط مفهومی و معنایی با اثر ندارد . (این نام شاید به این سبب انتخاب شده است که نهمین اثر سازنده اش است )
اما صاحب اثر چرا نمی تواند بی پیرایه و بسیار ساده با چنین ایده ی ناب وتاثیرگذاری برخورد نماید؟
۱. نویسنده به نوعی خودسانسوری از جنس پیچیدن مفاهیم در لایه ها و زرورق های روشنفکرانه محکوم شده باشد. 
۲.خالق اثر بیم ممیزی و عدم تائید اجرا دارد.
۳. نویسنده و کارگردان ،این شکل از گفتن وفرم اجرایی را دوست دارد .
۴. و شاید میخواهد وفادار باشد به آثار هنرمند قهرمان نمایش اش .
بررسی هر یک از این عوامل زمانی طولانی را می طلبد و نیز جایی دیگر و مرتبط تر . بهمن محصص تندیس برهنه ای از یک نی لبک زن با شاخصه های مکتب و اندیشه ی خود نسبت به آدمها را به شکلی انتزاعی ،آبستره و بی هویت خلق کرده است . آن تندیس روبروی ساختمان تئاتر شهر تهران در سالهای پیش از انقلاب نصب شده است . انقلابی در ایران رخ داده است. تندیس به دلیل برهنگی برداشته و در زیرزمین ساختمان تئاتر پنهان شده است  و هنرمند در جایی از خود ناخودآگاه خود زندانی شده است و نمیخواهد یا نمی تواند که بیرون بیاید از درون خود . همانند تندیس اش از زیرزمین .
و مردم و هنرمندانی دیگر که بی تفاوتند . انگار که نیستند یا هستند در مجازی روبنده یا جارو فروش که همه چیز را از بستر جامعه حذف میکنند و یا روشنفکرانی که تنها انگشتانی دارند برای گرفتن سیگارهای خاموش . پس واقعی نیستند یا اگر هستند تنها جارو می کنند تمام دار و نداردیک هنرمند را . و یک ماهی که نمی دانم چرا هست ؟
اینها همه ی عناصر یک نمایش هستند . بی هیچ کاستی ای . اما صاحب اثر فراموش می کند که من (تماشاکن) هم هستم . باید بتوانم پازل های عناصر یک نمایش را کنار هم به درستی بچینم . باید بتوانم در راستای هدف و لایه های پنهان و پیدای اثر ،دغدغه های او را درک کنم .
بزرگترین ویژگی نمایش "نه" آنست که به آثار قهرمان اصلی نمایش اش (بهمن محصص)وفادار است . با این تفاوت که آثار هنری بهمن محصص (نقاشی ها ،مجسمه ها و حجم ها ) فاقد روح و زندگی ی تئاتری هستند . این دو پدیده ی هنری دو طبیعت بی جان و جاندارند .
و اینجاست که بن بست های ناپیدای یک نمایش هویدا می شود . چرا که دمیدن روح بازی به ناشناخته هایی از جنس یک مجسمه یا یک تابلواز ماهی ،به شدت ناممکن می نماید . و در این رهگذار یافتن و دریافتن دقیقی از جنس بازی و ارائه ی آن نیز دشوار و گاه غیرممکن می شود . اگر بپذیریم که مجسمه ی نی لبک زن بهمن محصص در زمان خلق دارای مفهومی از جنس حرفهای محصص در زمانه ی خود بوده است . اینک در زیرزمین موزه ی هنرهای معاصر به دلیل مهجور و تنها شدن در یک زیرزمین متروکه دارای احساسی شبیه غم یا عصبانیت و یا بی تفاوتی باشد .
بنابراین بازیگر باید دارای احساس های متضاد این واژگان همراه با بی مغزی و بی هویتی مجسمه باشد . اما مشکل اصلی زمانی رخ می دهد که تندیس انتزاعی، فانتزی و فاقد هویت باید دارای روح بازی پیش و پس از انقلاب باشد . در این فرآیند پیچیده تنها زمانی مجسمه و بازیگر به انسجام و تمرکز بازی می رسند که بازیگر نی لبک می نوازد و روح موسیقی به درون مجسمه دمیده می شود . پس به دلیل فقدان تحلیل دقیقی از موقعیت داده شده (به تعبیرمن ) در دنیای نمایش ،کشف روابط سه عنصر یاد شده (انقلاب،هنرمندو اثرهنری )غیرممکن می شود . و دیگر آنکه جاروفروش یا جاروکش و دستان زن سیگاربه دست نمی توانند بخشی از جامعه یا نماینده جریان طبقاتی اجتماعی باشند.  بنابراین نقش مردم در نمایش و برخورد با این سه پدیده نادیده گرفته شده است .
بی تردید نمایش " نه" انگیزه ی قدرتمندی برای اجرا و ارتباط با مخاطب دارد . اما در این مهم ( ارتباط )موفق عمل نمی کند . شاید تماشا کنانی خاص راه ارتباط را کشف کنند . پیشنهاد می کنم تماشاکنان این نمایش و عوامل اجرایی نمایشنامه "مفیستو برای همیشه" نوشته "تم لانوی" و ترجمه محمدرضا خاکی را مطالعه کنند .
نمایشنامه ای درباره یک گروه تئاتری که با فروپاشی نظام سیاسی پیشین و آمدن نازی ها در آلمان دچار چالش ها و شکاف های ایدئولوژیک در انتخاب آثار نمایش می شوند .
نمایش "نه" در نگاه وسیعتر به هنرمند و آثارش میپردازد در زمانی که تغییرات سیاسی در کشورش رخ می دهد .
مهم ترین ویژگی و شاخصه ی تئاتر " نه" ایده ی ناب و صداقت یک گروه تئاتری است . همه ی گروه به ویژه بازیگران آن تلاش می کنند صادقانه  در خدمت هدف اصلی اثر باشند . و این مهمترین عنصر، در به صحنه آوردن یک اثر متفاوت و چشمگیر است .

کم مباد مهرشان به تئاتر

 

* نمایش  «نُه» نوشته و کار هومن صالحی از 1 تا 10 دی ماه 1400 ساعت 17:17 در تالار نگاه مجموعه تئاتر شهر گرگان به روی صحنه رفته است.